-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 آبانماه سال 1385 12:01
و من مضطرب و دل نگران! به تو گفتم که پراز تشویشم چه شود آخر کار؟ و تو گفتی آرام که خدا هست کریم پاسخی نرم و لطیف که به من داد یک آرامش شیرین و عجیب..
-
بدون عنوان
یکشنبه 30 مهرماه سال 1385 01:05
اینو امروز خوندم: «خداوند یکصد رحمت داردو یکی از آنها را به زمین فرو فرستاده و بین مخلوقاتش تقسیم کرده است. با آن یک رحمت است که مخلوقات با هم مهربانی می کنند . و به یکدیگر مهر می ورزند . نود و نه رحمت دیگر را برای خود نگه داشته و زمان ظهور آنرا عقب انداخته است و با آن نود و نه رحمت در روز قیامت بر بندگانش رحم می...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1385 13:24
(¯`v´¯) `*.¸.*´ ¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨) (¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`• • ¸¸.•¨¯`• • ¸¸.•¨¯`• • ¸¸.•¨¯`• •¸¸.•¨¯`• • پ.ن:لطفا نظرتون رو راجع به قالب نیمه کاره بیدید
-
من آمدم
شنبه 24 تیرماه سال 1385 20:10
من مرغ آتشم می سوزم از شراره این عشق سرکشم . چون سوخت پیکرم چون شعله های سرکش جانم فرو نشست آنگاه باز از دل خاکستر بار دگر تولد من آغاز می شود . ومن دوباره زندگیم را آغاز می کنم . پرباز می کنم . پرواز می کنم .
-
حرف آخر
شنبه 21 شهریورماه سال 1383 21:01
زندگی شیرین است خود از اینروست اگر می گویم پایمردی بکنیم پیش از آنکه سر ما بر سر دار آرد خصم ما بکوبیم سر خصم به سنگ
-
شقایق گل همیشه عاشق
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1383 23:27
غروب غم انگیز دوست عزیزمان شقایق شجاعی را به یاد می سپاریم. یادش گرامی کی باورش میشه امروز مشهدالرضا پذیرای دوست مهربان ما بود. کی باور می کنه تو ای دوره کسی سعادت اینو داشته باشه تو مشهد نزدیک امام رضا تو صحن مقدس جمهوری دفن بشه. واقعا لایقش بود. تاشقایق هست زندگی باید کرد اگه رفت باید چیکار کرد؟؟؟؟ امام رضا به خودت...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 اسفندماه سال 1382 19:31
غیر از این داغ که در سینه سوزان دارم چه گل از گلشن عشق تو به دامان دارم ؟ این همه خاطر آشفته و مجموعه ی رنج یادگاری ست کزان زلف پریشان دارم به هواداریت ای پاک نسیم سحری شور و آشفتگی گرد بیابان دارم مگذر ای خاطره ی او ز کنارم مگذر موج بی ساحل اشکم سر طوفان دارم خار خشکم مزن ای برق به جانم آتش که هنوز آرزوی بوسه ی باران...
-
((کل یوم عاشورا ، کل ارض کربلا))
یکشنبه 10 اسفندماه سال 1382 15:57
بوی محرم در هوای شهر پیچیده . بوی محرم یعنی روح حسین و روح حسین یعنی بیعت ناگسستنی ما با اسلام , با محمد امین و با خون های جاری در صحرای کربلا ..... بوی محرم همان بوی آشناییست که بی عدالتی ها و نا مردمی ها در سفر زمان ذره ای از عظمتش کم نکرد و دل ها را با آن طراوت بخشید و ایمان را در سینه ها زنده نگاه داشت . محرم یعنی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 بهمنماه سال 1382 23:05
دوسـت دارم که یک شب جمعه صبح گردد به رسم خوش عهدی ناگـــــهان بشنوم ز سمت حجاز نــــغمه دلــــکش انـــالــــمهدی یا حق
-
به باغ همسفران
یکشنبه 26 بهمنماه سال 1382 13:58
صدا کن مرا. صدای تو خوب است. صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید. در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم. بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است. و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد. و خاصیت عشق این است. کسی نیست. بیا تا زندگی را بدزدیم ، آن...
-
قصیده آبی خاکستری سیاه
دوشنبه 1 دیماه سال 1382 13:09
در شبان غم تنهایی خویش عابد چشم سخنگوی توام من در این تاریکی من در این تیره شب جانفرسا زائر ظلمت گیسوی توام گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من گیسوان تو شب بی پایان جنگل عطرآلود شکن گیسوی تو موج دریای خیال کاش با زورق اندیشه شبی از شط گیسوی مواج تو من بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم کاش بر این شط مواج سیاه همه ی عمر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبانماه سال 1382 13:52
-
خانه دوست کجاست؟؟؟
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 20:12
(( خانه دوست کجاست ؟ )) در فلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: *** (( نرسیده به درخت، کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است و درآن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است. می روی تا نه آن کوچه که او پشت بلوغ، سر بدر می آورد، پس به سمت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 تیرماه سال 1382 17:01
... در آن پر شور لحظه دل من با چه اصراری ترا خواست، و من میدانم چرا خواست، و می دانم که پوچ هستی و این لحظه های پژمرنده که نامش عمر و دنیاست ، اگر باشی تو با من، خوب و جاویدان و زیباست .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 تیرماه سال 1382 14:01
سلام من بازم امدم . بنظر میاد مشکل حل شده .یعنی امیدوارم . بازم ممنون که پیغام گذاشتین. کاش دوباره خراب نشه!! تا بعد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 تیرماه سال 1382 19:20
سلام از تمام دوستانی که پیغام گذاشتن ممنونم اما متاسفانه تا چند وقت نمی تونم پیغامها رو چک کنم . احتمالا در سیستم وبلاگم کمی اختلال پیش امده.امیدوارم درست بشه. دعا کنید درست بشه!!! تا بعد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 خردادماه سال 1382 17:18
قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که درآن هیچکسی نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند. *** قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید، همچنان خواهم راند. نه به آبی ها دل خواهم بست نه به دریا - پریانی که سر از آب بدر می آرند و در آن تابش تنهایی ماهی گیران می فشانند فسون از سر گیسوهاشان....
-
باغ آینه
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 18:46
چراغی به دستم، چراغی در برابرم: من به جنگ سیاهی می روم. گهواره های خستگی از کشاکش رفت و آمدها باز ایستاده اند، و خورشیدی از اعماق کهکشان های خاکستر شده را روشن می کند. *** فریادهای عاصی آذرخش - هنگامی که تگرگ در بطن بی قرار ابر نطفه می بندد. و درد خاموش وار تاک - هنگامی که غوره خرد در انتهای شاخسار طولانی پیچ پیچ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 11:02
نی نامه: بشنو از نی چون حکایت می کند از جداییــها شکــــایت می کنــــد کز نیستـــــــان تا مرا ببریده اند از نفرینــم مرد و زن نالیـــده اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویـــــــــــــم شـرح درد اشتیـــاق هرکسی گودور ماند از اصل خویش باز جویــــــد روزگــــــار وصل خویش من به هــــــر جمعیتی نالان شدم جفت بد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 خردادماه سال 1382 15:15
-
گل من گریه مکن...
دوشنبه 26 خردادماه سال 1382 20:26
گل من گریه مکن... که در آئینه اشک تو غم من پیداست! قطره اشک تو داند که غم من دریاست. گل من گریه مکن ... سخنی از اشک مخواه... که سکوتت گویاست . از نگه کردنت احوال تو را می دانم... دل غربت زده است؛ بینوایی تنهاست . من و تو می دانم؛ چه غمی در دل ماست... گل من گریه مکن! اشک تو صاعقه است... تو به هر شعله چشمان ترم می سوزی....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 خردادماه سال 1382 11:24
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ! نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت... ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم؛ سوتکی سازد... گلویم سوتکی باشد؛ بدست طفلکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز و پی در پی دم گرم خودش را ... در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 خردادماه سال 1382 11:02
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال خویشتنم از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم اخر ننمائی وطنم مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بودست مرا وی ازین ساختنم جان که که از عالم علویست یقین می دانم رخت خود باز برآنم که همانجا فگنم مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته...
-
به کجا چنین شتابان
پنجشنبه 22 خردادماه سال 1382 14:44
به کجا چنین شتابان ؟ گون از نسیم پرسید دل من گرفته زینجا هوس سفر نداری؟ زغبار این بیابان؟ همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم به کجا چنین شتابان به هر کجا که باشد به جز این سرا سرایم سفرت بخیر اما تو و دوستی خدا را چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران برسان سلام مارا... سلام من یادت نره.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 خردادماه سال 1382 18:50
باز اشکهایم باز اشکهایت باز دلی پر ز خون باز فریاد دوستی باز ناله دوستی باز آواز آشنای جدایی در دل تاریک شب روزگار، عزیزی را از دوستی گرفت روزگار ! همان روزگاری که آن بلاها را سر من آورد چندی است بر در خانه دوستم بسط نشسته است روزگاری که به ما آموخت طمع تلخ جدایی را طعع تلخ بی وفایی را ! شوری اشک را ! صدای شکستن قلبها...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 خردادماه سال 1382 18:22
به نام تک نوازنده گیتار عشق نفس داران غرورم را شکستند دل سنگ صبورم را شکستند به جرم پا به پای عشق رفتن پرو بال عبورم را شکستند مرا از خلوتم بیرون کشیدند سکوت چون بلورم راشکستند تمنای نگاهم را نخواندند و میدانم سکوتم را شکستند منبع :آرزوهای عاشقانه
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 خردادماه سال 1382 13:00
سخت است به زیر پا سنگ زاری داشته باشی و آرزوی گلستانی کنی. سخت است در تابستان آرزوی برف کنی. در آنزمانی که صداقت گل نایاب گلستان است. در آنزمانی که وفا قصد برف است در تابستان. دستانم را به امید آنکه تو در دست خود بفشاری رو به آسمان می گیرم. به دنبالت چه سختیها که نکشیدم. به دنبال تو یگانه گل هستی چه خاراها که بدستم...
-
آسمان دیده تو...
جمعه 16 خردادماه سال 1382 12:45
امشب از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره می بارد. در زمستان دشت کاغذها پنجه هایم جرقه می کارد. شعر دیوانه تب آلودم شرمگین از شیار خواهش ها پیکرش را دوباره می سوزد عطش جاودان آتش ها. آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست. من به پایان نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 خردادماه سال 1382 10:33
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 خردادماه سال 1382 15:46
سلام به کی سلام می دم نمی دونم!!! شما می دونین؟؟؟ دستتون درد نکنه انقدر پیام ابراز احساسات خیلی لطف کردین