قایقی خواهم ساخت،

خواهم انداخت به آب.

دور خواهم شد از این خاک غریب

که درآن هیچکسی نیست که در بیشه عشق

قهرمانان را بیدار کند.

***

قایق از تور تهی

و دل از آرزوی مروارید،

همچنان خواهم راند.

نه به آبی ها دل خواهم بست

نه به دریا - پریانی که سر از آب بدر می آرند

و در آن تابش تنهایی ماهی گیران

می فشانند فسون از سر گیسوهاشان.

***

همچنان خواهم راند.

همچنان خواهم خواند:

 دور باید شد، دور.

مرد آن شهر اساطیر نداشت.

زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود.

هیچ آیینه تالاری، سرخوشی ها را تکرار نکرد.

چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.

دور باید شد، دور.

شب سرودش را خواند،

نوبت پنجره هاست.

***

همچنان خواهم خواند.

همچنان خواهم راند.

پشت دریاها شهری است

که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است.

بام ها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری

می نگرد.

دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است.

مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند

که به یک شعله، به یک خواب لطیف.

خاک، موسیقی احساس ترا می شنود

و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد.

***

پشت دریاها شهری است

که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان

سحر خیزان است.

شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.

***

پشت دریاها شهری است!

قایقی باید ساخت.


جدا همچین قایقی هست ؟؟؟
کاش یه روزی بشه همچین قایقی ساخت

نظرات 9 + ارسال نظر
سفر به اعماق اینترنت جمعه 30 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:38 ب.ظ http://explorer.blogsky.com

موفق باشی رفیق....
مرسی از لینک ! حتما بهت لینک میدم

عاشق جمعه 30 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:11 ب.ظ http://af.blogsky.com

سلام
خیلی زیباست شعرای سهراب .
بازم بنویس .

نگار شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:06 ق.ظ

نگار شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:07 ق.ظ http://neeggaar.blogsky.com

سلام
وبلاگت خیلی قشنگه . در ضمن با لینک دادنم موافقم .

اقا محمد شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:29 ق.ظ http://sima-system.blogsky.com

وب لاگ جالبی د ارو واز همه جالب تر ادبیات نویسیته
قربانت
سر بزن به من
بای

مرد مرده (نگاه) شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:54 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

بساز...
بساز...
چرا معطلی؟...
...پشت دریاها شهری نیست!
خودت انرا بنا کن!

پــــارســا شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:25 ب.ظ http://pesaretanha.blogsky.com

سلام آقا منم از شعرای سهراب خیلی خوشم میاد اما نمیتونم یعنی ذوقش رو ندارم و طول میکشه تا درکشون کنم

من احساس می کنم خیلی ماشینی و کم احساس شدم ولی

از این نوشته ها که فکر می کنم از دل بلند میشه خیلی خوشم میاد و خوشحال میشم

من رو با شعر گلچینت راهنمایی کن البته من دلیل مصنوعی شدنم رو در رشتم میدونم

من مهندسی مکانیک می خونم

پـــارســا

شیما شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:04 ب.ظ

سلام .
کجایی ؟
مردم بابا ... یه خبری یه چیزی...
فدات آبجی شیما

صدر یکشنبه 1 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:31 ق.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام !
ما به دین در نه در پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ام
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
سلامی دیگر به تو دوست عزیز .هر جا که هستی پاینده باشی.
موفق باشی
صدر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد