نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد !
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه
 خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم؛ 
 سوتکی سازد...  
گلویم سوتکی باشد؛
بدست طفلکی گستاخ و بازیگوش
و او یک ریز و پی در پی 
دم گرم خودش را ...
در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد
بدینسان بشکند دائم 
سکوت مرگبارم را...
نظرات 5 + ارسال نظر
مجید یوسفی دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:16 ب.ظ http://www.rasanic.com/yad

با سلام وبلاگ خوبی دارید باز هم تو وبلاگم پیام بزارید

مملی سیا دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:04 ب.ظ

سلام .
باز هم مزاحم شدم .

فکر میکنم با زبان ساده میتوان گفت:

من تصمیم دارم که از این به بعد آدم خوبى باشم، دست از گناهان بشویم، قلب خود را یکسره تسلیم خدا کنم، از دنیا و مافیها چشم بپوشم. تنها، آرى تنها لذت خویش را در آبِ دیده قرار دهم. من روزگار کودکى خود را در بزرگوارى و شرف و زهد و تقوى سپرى کرده ام. من آدم خوبى بوده ام، باید تصمیم بگیرم که من بعد نیز خود را عوض کنم.

حوادث روزگار آدمى را پخته مى کند. حتى گناهان مانند آتشى آدمى را مى سوزاند.


با تشکر : مملی سیا


آبدارچی مدبرسایت!(رسانیک) دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:34 ب.ظ http://www.rasanic.com/abdarkhaneh

سلام
جایی که جناب مملی پیغام بزاره دیگه جا برا حرف زدن ما نمی مونه !! وبلاگ جالبی است . ببخشید که من دیر آمدم ! ولی به هر حال آمدم و ان شا الله از این به بعد بیشتر خواهم آمد .

شیما دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:17 ب.ظ http://نداریم

دیگه وقتی آبدارچی و مملی پیغام بذارن .. جایی برای شیما هم می مونه ؟ فکر نکنم ... بای

دانيال چهارشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:08 ب.ظ http://57.blogsky.com

سلام
گويا من و شما در انتخاب اشعار مشتر ک هستيم
و.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد